در باب واژه «گذشتن»

تا حالا به این فکر کردین که چرا «گذشتن» رو با ذال می‌نویسیم؟ گذر کلمه‌ای فارسیه، پس چرا با ز نوشته نمی‌شه؟ بیاید نگاهی به این شعر سعدی بندازیم.

هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید  کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید
آن‌که برگشت‌و جفا کرد به هیچم بفروخت  به همه عالمش از من نتوانند خرید
هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبود  گو بگو از لب شیرین که لطیف است‌و لذیذ

آیا متوجه چیز عجیبی نشدید؟ سعدی، شاعر پر آوازه ایرانی، خرید رو با لذیذ قافیه کرده؟ اگه فکر می‌کنید که سعدی مشکل قافیه داشته بدونید که دارید شعر رو اشتباه می‌خونید. تا جایی که من فهمیدم نه دال‌های این شعر د بود و نه ذال‌هاش ز. بلکه هر دو چیزی نزدیک به ذال عربی یا th انگلیسی خونده می‌شه.

در حقیقت این متن هم اشتباه نوشته شده، اصل شعر باید جای بعضی دال‌ها ذال می‌ذاشت (در کلمه‌های فارسی اگر قبل دال صامت نباشه)، به این شکل.

هفته‌ای می‌روذ از عمر و به ده روز کشیذ  کز گلستان صفا بوی وفایی نذمیذ
آن‌که برگشت‌و جفا کرد به هیچم بفروخت  به همه عالمش از من نتوانند خریذ
هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبوذ  گو بگو از لب شیرین که لطیف است‌و لذیذ

در زمان پیش از مغول، در برخی از گویش‌ها (و زبان نوشتاری بسیاری از روشن‌فکران دوران) دال امروز فارسی، ذال نوشته و تلفظ می‌شد. احتمالاً ذال فاز میانی دگردیسی ت به د، از زبان پهلوی به زبان فارسی بود. مثلاً برای «بودن» به این صورت {بوتن ← بوذن ← بودن}.

حالا چرا گذشتن رو این جور می‌نویسیم؟ با نگاه کردن به صورت پهلوی این واژه معما حل می‌شه. انگار در پهلوی این واژه ویدشتن بود. این که چرا وی به گ تبدیل شده رو نمی‌دونم. ولی ذ احتمالاً برای همین دورانی هست که نویسنده‌ها جای دال ذال می‌نوشتن. اون‌ها گدشتن رو گذشتن نوشتن و در آینده ذال ز خونده شد بدون این که املای واژه تغییر کنه. فکر کنم برای همه کلمه‌های فارسی‌ای که با ذال نوشته می‌شن چنین اتفاقی افتاده و حاصل همون دوران ذال نویسیه، مثلاً برای آذر می‌دونم که در زبان پهلوی آدر گفته می‌شد.

پس بدونین کلمه‌های فارسی با ذال، داستان جالبی دارن. و ما ایرانی‌ها هم روزگاری تلفظ th انگلیسی داشتیم.

پ.ن: آقای جواد در نظرات درباره وجود دال معجم در زبان کنونی لری بختیاری نوشته.

در یادبود رضا بابایی - نامه‌ای از جنگ

پریروز باخبر شدم رضا بابایی، نویسنده و دین پژوه، چند روز پیش در اثر سرطان درگذشت. شاید او را با کتاب «بهتر بنویسیم» بشناسید. او از وبلاگ‌نویسان قدیمی هم بود، در سفینه قلم می‌زد. من در نوجوانی‌ام می‌خواندمش ولی برای سال‌ها از یادم رفته بود. تا جایی که یادم است در حوزه قم طلبه شده بود و دغدغه زدودن ربا را از سیستم بانکی داشت و بعد بیشتر به دنبال عدالت بود.

بعد از شنیدن خبر درگذشتش از خودم شرم‌گین شدم که فراموشش کرده بودم چون یکی از پست‌هایش دیدگاه من را به زندگی‌ام متحول کرد. آن پست را بازنشر می‌کنم و زیرش می‌نویسم که چطور.

این بار شاید از خواندنش پشیمان شوید! سر قهوه‌ام شرط نمی‌بندم…

  • ادامه مطلب…

    Richard Clayderman - Mariage D Amour

    تو اوضاع ناموزون اخیر فضای این وبلاگ ناخواسته رنگ سیاسی گرفته، چیزی که من مشتاقش نیستم. گفتم با گذاشتن یه آهنگ تلطیفش کنم.

    فکر کنم همه این آهنگ پیانو معروف رو حداقل یک بار شنیده باشن و ریچارد کلایدرمن رو بشناسن. با توجه به شهرت این آهنگ، اکثراً فکر می‌کنن نوشته خود کلایدرمن هست که نیست. من در بچگی از آهنگ‌های این نوازنده خسته شده بودم چون بابا از طرف‌دارانش بود و ما مدام آهنگ‌هاش رو می‌شنیدیم. اما در این بین، روح‌نوازترین آهنگ همین بود.

    بشنویم Mariage D'amour(ازدواج عشق) از Richard Clayderman

    دانلوددریافت حجم: 2.53 مگابایت

    البته در اصل این آهنگ نوشته پل د سنویل(Paul de Senneville) آهنگ‌ساز فرانسوی هست که کلایدرمن با تغییر اون رو در آلبمش گذاشته. کلایدرمن آهنگ رو ساده کرده و مخصوصاً نت‌های تزئینیش رو برداشته. سال‌ها بعد از او، جورج{ژوقژ} دیویدسون(George Davidson) -او هم فرانسوی- آهنگ اصلی سنویل رو نواخت که در زیر می‌تونین بشنوین.

    دانلوددریافت حجم: 6.11 مگابایت

    دلار و یازده سپتامبر، راست یا دروغ؟

    وقتی خیلی بچه بودم، یک روز پسر عمم می‌گفت که ‌حملات یازده سپتامبر کار خود آمریکایی‌ها بوده چون اون روز هزاران کارمند یهودی برج‌ها با هم نیومده بودن. من اون زمان باور کرده بودم و برام خیلی جالب بود اما چندین سال بعد فهمیدم که این حرف حقیقت نداره و شایعه‌ای بیش نیست. این روزها بعد از این که بحث کرونای ساخت آمریکا مطرح شد دیدم که بعضی‌ طرف‌دارهای این نظر می‌گن چون یازده سپتامبر کار خود آمریکا بوده، ازش اینم بعید نیست. زمانی که دلیل این ادعاشونو خواستم یا جوابشون همون شایعه نادرست یهودی‌های سر کار نرفته بود، یا یک چیز خیلی جالب‌تر؛ با نگاه به طراحی اسکناس دلار می‌تونین جنایت آمریکا رو اثبات کنید!

    من در این مقاله می‌خوام پاسخی به این شایعه جالب بدم.

  • ادامه مطلب…

    گلچین خودبرجسته‌نماها

    خودبرجسته‌نما یا استریوگرام تصاویری هستن که به کمک خطای دید باعث می‌شن تا یک تصویر سه‌بعدی برجسته رو در یک تصویر دوبعدی ببینیم. در انگلیسی بیشتر بهش جادوچشم(magic eye) می‌گن. من سال‌هاست که برای تفریح خودبرجسته‌نما می‌بینم و طبق عادتی که دارم لینک‌های مورد علاقم رو بوکمارک می‌کنم. دیروز دیدم که تعداد این‌ها داره زیاد می‌شه پس گفتم تو یک پست آرشیوشون کنم و بوک‌مارکام رو پاک کنم.

    اگه بلد نیستین این تصاویر رو ببینین باید بگم کار سختی نیست فقط اولش باید کمی تکنیک و مهارت یاد بگیرین. این ویدئو یک راهنماست برای آموزش تازه‌کارها و مبتدی‌ها. البته من از این روش استفاده نمی‌کنم. [شاید شما نتونین بکنین ولی] من در حقیقت تنها تصاویر چشم چپ و راستم رو از هم سوا می‌کنم بعد فاصلشون رو دور و نزدیک می‌کنم تا تصویر سه‌بعدی بشه. این روش خیلی سریع‌تر و بهتره و روش اصلیش هم هست اما انگار بعضی افراد نمی‌تونن انجامش بدن و برای مبتدی‌ها هم آسون نیست. اگه خواستین تمرین کنین این عکس هم از معروف‌ترین‌های آموزشیه.

    در حقیقت هر چیز تکرار شونده‌ای رو می‌شه برجسته دید. مثلاً «سرندیپ» متن زیر رو می‌تونین برجسته ببینید.

    چگونه چیست سرندیپ تصویر سرندیپ جالب

    در حالت عادی تصویر دو چشم شما بر هم منطبقه. کاری که باید بکنین اینه که «سرندیپ» دوم چشم چپتون رو بیارین روی «سرندیپ» اول چشم راستتون. اون وقت این کلمه برجسته می‌شه و باقی متن محو.

  • ادامه مطلب…

    داستان خیلی کوتاه 53

    شلیک می‌کنیم؛ هرکس افتاد، دشمن بوده.

    از وبلاگ میرزاپینوفسکی

    نمونه‌های طنز از ریشه‌شناسی عامیانه

    بعد از پست قبلی یادم اومد که من هم گاهی برای شوخی یک سری ریشه‌یابی طنز در می‌یارم. (حتی تو یه کانال خالی تگرام که گمونم risheyab@ باشه فوروارد می‌کنم). گفتم این جا به اشتراکشون بذارم (احتمالاً در آینده به مرور بهشون اضافه بشه).

  • ادامه مطلب…

    واژگان عربی با ریشه فارسی یا وام‌واژهای دروغین؟

     
    توجه: این پست به این معنا نیست که عربی هیچ وام‌واژه‌ای از فارسی نداره! اگه چنین فکری می‌کنین پست «واژه‌های عربی با ریشه فارسی» رو بخونین.

    مدتی پیش بخش زیادی از صفحه‌ای در ویکی‌فا رو که دربارهٔ واژه‌های عربی با ریشه‌ فارسی بود رو پاک کردم چون بی‌منبع بودن. درواقع این صفحه یک فهرست تهیه کردن بود از وام‌واژه‌هایی که زبان عربی از فارسی گرفته. بعضی از کلمه‌ها رو که دیدم شاخ در آوردم چون ابتدایی‌تر از اونی بودن که نیاز باشه از زبان دیگه‌ای بگیرن. مثلاً اگه بهم بگن زبان فنلاندی واژه اصلیش رو برای «مرگ» از زبان مصری گرفته، و واژه فندلادی‌ای براش نداره، من با دید شک بهش نگاه می‌کنم چون این کلمه انقدر ابتدایی هست که باید در زبان مادرش بوده باشه و اگرم جایگزین شده باید دلیل جالبی پشتش باشه. فراموشی کامل یک واژه ابتدایی به این سادگی نیست.

    مقوله‌ای در زبان‌شناسی هست به اسم ریشه‌شناسی عامیانه که مردم کلمه‌ای رو فقط برای شباهت‌های آوایی ریشه دیگری می‌دونن. مثلاً اگه من بگم اسم «عابدینی» در حقیقت ریشه فارسی-مسیحی داره و به صورت «آب دینی» یا همون «holy water» بوده دارم یک ریشه‌شناسی عامیانه انجام می‌دم. باید حواسمون باشه که بعضی جاها ممکنه شباهت دو واژه باورنکردنی باشه اما باز دلیل نمی‌شه که هم‌ریشه باشن و ممکنه اتفاقی باشه (مثل «بد» و «bad» که هیچ ربطی به هم ندارن).

    تو جست‌و‌جو و بررسیم دیدم که کلی از این ریشه‌شناسی‌های عامیانه انگار در خدمت احساسات ناسونالیستی قرار گرفته و ریشه خیلی واژه‌های عربی رو فارسی بیان کردن در حالی که نیست. بسیاری از این شایعات از مقاله روزنامه هم‌شهری منشا می‌گیرن گویا که توش کلی وام‌واژه نادرست بیان شده. من سعی می‌کنم این جا 3 تا از معروف‌ترین‌هاش رو بگم.

  • ادامه مطلب…

    دنگ - محیا حامدی

    روزهایی که ایران و آمریکا پرتنش بودند و با موشک سخن می‌گفتند روزهای آسانی نبود. جوی در هوا بوی جنگ می‌داد و در همین هوا امیرحسین طالبی شعری به زبان دزفولی دربارهٔ جنگ نوشت. شعری به نام دِنگ که به فارسی همان مَنگ می‌شود. خواننده‌اش محیا حامدیی، دختری بیست ساله (1377) است، هم‌سن امیرحسین.

    این آهنگ را در وبلاگ می‌گذارم تا ثبتی باشد برای تکه‌ای از این روزها. تاکید می‌کنم که تنها تکه‌ای. هواپیما بماند؛ اعتراضات بماند؛ آزار خانواده‌ها و به دروغ بسیجی خواندن هم‌دانش‌گاهی‌های کشته شده من بماند؛ معامله قرن بماند؛ ویروس کرنا بماند... آه که چقدر این روزها در یک آهنگ جا نمی‌گیرد.

    بشنویم، دنگ از محیا حامدی

    دانلوددریافت حجم دانلود: 2.19 مگابایت

    پ.ن: ممنون از وبلاگ مدیوم شات برای یادآوری این آهنگ.

    من سلطنت نمی‌خوام

    من از توئیتر خوشم نمی‌یاد. شاید روزی دربارهٔ توئیتر و اثرات مخربی که می‌تونه برای شخصمون داشته باشه بنویسم، اما در خلاصه من از جایی که بیشتر از گفت‌وگو فحش‌کاری و حمله ببینم نفرت دارم. گرچه وقایع روزهای اخیر اوقاتم رو تلخ کرده اما باز سری به توئیتر نزده بودم، تا دیروز. دیروز که در گروه دانش‌گاهی تگرام، ویدئویی رو دیدم از مأموران ضد شورش ایران که دارن شیشه‌های آپارتمان مردم رو می‌شکونن! بعد از اون به توئیتر رفتم تا ببینم چه خبره. چی بگم سراسر غم بود. هم بانک‌ها و پمپ بنزین‌های سوخته غم داشت هم اون پلیس‌هایی که از بالای استان‌داری با کلاش به مردم شلیک می‌کردن. دیدن سرهای گلوله خورده و نوجوان‌های کشته شده مگه چیزی جز داغ تازه می‌کنه؟ اما اضافه بر تمام این‌ها وقتی بود که نظرات زیر بعضی توئیت‌ها رو می‌خوندم. موج موج سلطنت طلب! گروه گروه ستایش پادشاهی و کیلو کیلو فحش به افراد مخالفش. توهین سرریز شده بود. دین سلطنت‌طلبی! من با خودم می‌گفتم «کی این همه سلطنت‌طلب بین ما جا شدن؟» و بعد به تصویری که اون‌ها از گذشته‌ایران درست می‌کردن نگاه می‌کردم. دروغ بود! تصویری سراسر دروغ. تصویری که روز من رو از همون هم تلخ‌تر کرد.

  • ادامه مطلب…
    ۱ . . . ۱۳ ۱۴ ۱۵ . . . ۲۵
    سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
    همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

    پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


    ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.