داستان خیلی کوتاه 65

- پس گنج پنهان هزارتو چیست؟
+ نقشه راه خروج

داستان خیلی کوتاه 61

- چه می‌بری؟

+ دو چمدان لباس، صدها چمدان نفرت.

داستان خیلی کوتاه 57

فقط تو را می‌دیدم؛ حتی با چشم‌های بسته.

داستان خیلی کوتاه 51

دو گلوله در سرش.

[پلیس گفت خودکشی است]

داستان خیلی کوتاه 46

کاش می‌شد تو را قدر یک بغل‌کردن قرض گرفت.

داستان خیلی کوتاه 44

با تمام بدنش گریه می‌کرد؛ آدم‌برفی‌ای که عاشق آفتاب بود.

ایده‌اش را از این شعر گروس عبدالملکیان گرفته بودم:
به شانه‌ام زدی، تا تنهاییم را تکانده باشی. 
به چه دل خوش کرده‌ای؟
تکاندن برف از شانه‌های آدم‌برفی! 

داستان خیلی کوتاه 34

او مانند ماه بود. نمی‌درخشید اما، نیمی از او همیشه پنهان…

داستان خیلی کوتاه 9

امروز غصه‌هایم آن‌ قدر تلخ‌ شد که نتوانستم بخورمشان.

سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.