داستان خیلی کوتاه 33

خیلی‌ها هنوز زندن، چون کشتن جرمه.

.هیچ‌کس

داستان خیلی کوتاه 32

چنان بی‌پول شد که سیگار ترکش کرد.

داستان خیلی کوتاه 31

تو به منِ عاشق یک خداحافظی بدهکاری…

داستان خیلی کوتاه 30

I followed her to his house.

به دلیل تفاوت ضمایر زبان‌ها، برام مشکل بود تا این داستان شش کلمه‌ای رو به فارسی ترجمه کنم. پس تصمیم گرفتم اصلش رو بذارم تا زیبایی خودشو حفظ کنه. درد زیادی توی این داستان هست…

داستان خیلی کوتاه 29

آن‌جا شیطان قاضی بود، خدا شاهدمه.

داستان خیلی کوتاه 28

از غمگین‌بودن لذت می‌برد؛ تنها خوشی‌اش.

داستان خیلی کوتاه 27

چشم‌های همیشه گریان، دیگر شستن ندارد!

فروغی-قوزک پا

داستان خیلی کوتاه 26

صدها پسر را می‌بوسید تا یکی را فراموش کند.

داستان خیلی کوتاه 25

آخرین بیت همین شعر غم‌انگیز منم.

از یک دوست قدیمی

داستان خیلی کوتاه 24

پرنده آزاد شد؛ گربه از همه خوشحال‌تر.

پرویز شاپور

۱ . . . ۵ ۶ ۷ . . . ۹
سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.