این چند روز برای آروم شدن به این آهنگ گوش میدم. آهنگی که کولیانیا(Colaiannia) برای سوگی مشابه نواخته. وقتی پدرش رفت این آهنگ رو ساخت و نمیخواست هیچوقت این آهنگ پخش بشه و فقط بین خودش و پدرش بمونه. اما نتونست در مراسم تدفین پدر این آهنگ رو به صدا در نیاره و وقتی این صدا در کلیسا پیچید، کم کم به کل جهان سفر کرد.
بشنویم Tears for Dad(اشکهایی برای پدر) از Louis Colaiannia
این آهنگ از آن آهنگهاییست که همانقدر که میشود عاشقش شد؛ میشود طوری گوشش کرد که خسته کننده به نظر برسد. با آن که از بیکلامهای مورد علاقهٔ من هست اما هیچوقت نتوانستم ورژن باکیفیتش را پیدا کنم. شاید برای این باشد که محصولات سال ۱۹۸۷ آنقدرها هم معنی کیفیت را یدک نمیکشند. اما به همین دلیل اگر بدون هندزفیری و به صورت آنلاین گوشش کنید شاید آن لذتی را که باید، نبرید(چون کیفیتش پایین میآد).
بشنویم Sunshine Canyon(تنگهٔ آفتاب) از Michael Jones و David Darling
این تابستان سرم به قدری شلوغ هست که نه وقتی برای نوشتن دارم و نه وقت کافی برای خواندن شما! پس یکی از محبوبترین آهنگهای من را به عنوان پوزش پذیرا باشید.
بشنویم A Small Sea از نوازندهٔ یونانی Vassilis Saleas.
پست قبل رو پاک کردم. مشکلات من بهتره در قلمرو خودشون بمونن. دوست ندارم برای تخلیهٔ خودم فضایی فراتر از محدودهٔ این مشکلات رو تلخ کنم، شاید خوانندهای برای یک قلم شادی مجازی هست که به این وبلاگ میآد.
دهانتون رو با این آهنگ ایتالیایی شیرین کنید. Quando una stella muore(هنگامی که یک ستاره میمیرد) از Giorgia
دیروز دوستی در یک نظر خصوصی خواسته بود تا «طبق روال همیشه» یک موسیقی بیکلام آرامشبخش معرفی کنم. و خوب، چشم.
حقیقتش رو بگم هر وقت که صوتی قرار میدم با حال من در اون زمان گره خورده! نمیشه این دو رو از هم جدا کرد انگار که هر دو معرف یکدیگرن. اما حالا باید صوتی رو میذاشتم که از نظر احساسی رابطهای با حال من نداشت. کار سختی بود و در نهایت یک موسیقی آرامشبخش یا relaxing رو انتخاب کردم که نه نام هنرمند اثر رو میدونم و نه نام واقعی کار رو، حتی مطمئن نیستم که نام خاصی داشته باشه! تنها چندسال قبل از کانال یوتوب relaxdaily برداشته بودمش.
تقدیم به آن دوست وبلاگی(امیدوارم که راضی باشن) relaxdaily N°025(ریلکسدیلی شماره 25) از هنرمندی شناختهنشده.
بعد از چندین حادثهای که پیش آمد و صورت مردمی از قشر بیرنگ، در آن قرمز شد. فقط به سرخ شدن صورت طبیعت فکر میکردم…
این حوادث از هر ارتفاعی که بود! از گسستن ساختمانی بلند یا مسدود شدن معدنی عمیق، مرا به یک نقطه میبرد. به پوشهای که در آن نوایی بود که نوازندهای گرچه برای حادثهای متفاوت! اما برای سوگی یکسان نواختهبود.
مرثیهای برای تمام جنایات طوفانها، زلزلهها، ریزش ساختمانها، آتشفشانها و تمام معدنها. مرثیهای برای آن قسمت از چهره طبیعت که دل ما را شاد نمیکند. مرثیهای برای آنچه دیروز اتفاق افتاد. مرثیهای برای حال امروز من.
بشنویم Elegy for the victims of the earthquake and tsunami(مرثیهای برای قربانیان زلزله و تسونامی) از Nobuyuki Tsujii
وقتی در این هفته از فشار تکالیف و میانترمهای تمام ناشدنی دانشگاه خسته شده بودم با خودم فکر میکردم و میپرسیدم: «آخه برای چی؟ چرا؟ چرا نباید مثل یه آدم عادی زندگی کنم؟» و وقتی جواب راضی کنندهای برای این سوالم پیدا نمیکردم، تنها این آهنگ آرومم میکرد. آهنگی که ممتازترین نقاش در طرح کردن زندگی آشفته منه!
Koyaanisqatsi یک کلمهٔ سرخپوستی است به معنای «زندگی آشفته»؛ «زندگی پر هرجومرج»؛ «زندگی خارج از تعادل» و انگار و انگار این کلمه را برای زندگی امروز من ساختهاند، همش درس و همش درس و همش درس
بشنویم، Koyaanisqatsi(زندگی آشفته) از Philip Glass
سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژهای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافتهای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دستآوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده. همانطور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت میشوند، همانطور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.
پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.
ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز میباشد.