من در دهه هشتاد وارد وبلاگخوانی شدم. اون زمانها به شدت جملات قصار و آموزنده مد بود و نصف این نقلقولها از «دکتر علی شریعتی» نقل میشد. من که تو اون سن دهنم باز مونده از این حجم جمله پندآموز از یک نفر! شروع کردم به خوندن کتابهاش تا این جملات جمیل رو توشون پیدا کنم. از کتابخونه بابام کتابهای شریعتی رو برداشتم و تکتک خوندمشون. فکر کنم سوم راهنمایی بودم که حدود پونزده تا کتابی که ازش داشتیم رو خوندم اما جز تک و توکی از این جملات، چیز دیگهای مشاهده نشد. تقریباً هیچی! تنها چیزی که دستم اومده بود سبک کتابت شریعتی بود؛ سبکی که به هیچ عنوان به نقلقولهایی که ازش تو وبلاگها بود شبیه نبود.
من فهمیدم بودم که اکثر این جملات جعلی و اشتباه هستند و این باعث میشد که هر وقت میدیدم کسی به اشتراکشون میذاره و حس میکردم با منظور «من چقدر فهیمم و عوام چقدر احمق» این کار رو کرده؛ عصبانی بشم و غلیان کنم. مثل کسی که جمله «درد من حصار برکه نیست…» رو پست میکنه که بگه من چقدر دردم بیشتر از شماست با منبع ماهی سیاه کوچولو بهرنگی! اما حتی نرفته یک کتاب اطفال چند ده صفحهای رو مطالعه کنه که بفهمم این جمله توش نیست.
بعد از وقتی که حس کردم زیاد از حد عصبانی شدم به خودم گفت باید کاری بکنم. من حدود یک سال به صورت جسته و گریخته به تفحص نقلقولهای معروف پرداختم و تا جایی که میشد سعی کردم منبع اصلی این جملات جعلی رو پیدا بکنم. البته که نتونستم منبع اصلی بعضی از جملات رو پیدا کنم اما باز هم به طور حتم مطمئنم که اون جملات جعلی هستن.
امیدوارم با این پست به آگاهتر کردن فضای وب فارسی کمک کرده باشم.
اگر شما از منبع اصلی جمله جعلی معروفی خبر دارید، به من کمک کنید تا این مطلب را بهتر کنم
جملات جعلی که منبع اصلیشون رو پیدا کردم:
در این بخش جملاتی رو میذارم که منبع اصلیشون پیدا شده. منبع اصلی جملات اکثراً یا ترجمه از یک جمله خارجی و زدنش به نام یک فرد دیگست یا دزدیدن شعری از یک شاعر کمتر معروف و البته گاهی هم کش رفتن از نوشتههای وبلاگی.
خدایا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم؛ دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را میتوانم تغییر دهم؛ بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم – شریعتی، جبران خلیل جبران
اول از همه دربارهٔ این جمله مینویسم تا چهره بیستوسی رو نشونتون بدم. این جمله مال شریعتی نیست. حالا به زمان 4:18 این گزارش بیستوسی گوش بدین. نه تنها تو این گزارش چرند دربارهٔ شریعتی گفته میشه؛ بلکه با تظاهر، جملهای خونده میشه که مال شریعتی نیست. اون هم از کجا؟ مثلاً از روی کتاب! این جمله تو هیچ کتابی از شریعتی نیست و اون خانم فقط برای فیگور داره به کتاب نگاه میکنه، دروغ در اخبار رسمی!
حدود سه سال پیش پستی در اینستاگرامم از فیلم It's Kind of a Funny Story گذاشته بودم. بیایید به قسمتی از این فیلم در این جا گوش کنیم… بینهایت آشنا نیست!؟
اصل این دعا به این شکله:
God, grant me the serenity to accept the things I cannot change,
Courage to change the things I can,
And wisdom to know the difference.
و یک دعای بسیار معروف مسیحی به اسم دعای آرامش (Serenity Prayer) هست. نه مال شریعتیه و نه جبران خلیل جبران و اونقدری معروف هست که صفحهٔ ویکیپدیا داره. این جمله توسط Reinhold Niebuhr گفته شده که احتمالاً با تلخیص از الهیدانان گذاشته دست به این کار زده.
سعى کردند که ما را دفن کنند، دریغ از اینکه ما بذر بودیم - ارنستو چه گوارا
ترجمه اصل این شعر به این صورت هست:
هر کاری کردی تا دفنم کنی؛ اما فراموش کردهبودی که من بذر بودم.
what didn’t you do to bury me, but you forgot that I was a seed
این شعر مال یک شاعر یونانی هست به اسم Dinos Christianopoulos که در سال 1978 در مجموعهای به اسم «بدن و کرمچوب» نوشتش. میتونین با جزئیات بیشتری در مورد این شعر رو این جا بخونید.
ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم – علی شریعتی
ترجمه اصل این جمله به این صورت هست:
ترجیح میدم موتورسواری کنم و به خدا فکر کنم تا در کلیسا نشسته باشم و به موتورم فکر کنم.
I'd rather be riding my motorcycle thinking about God than sitting in church thinking about my motorcycle
میتونید این جمله رو در فروشگاه آمازون و نوشته شده بر روی یک آهنگربای یخچال ببینید. تا جایی که من فهمیدم جملهای عامیانه هست و از فرد خاصی نیست. اما وقتی ترجمه جمله اصلی رو سرچ میکنیم به نتیجه باز جالبتری میرسیم از به اصطلاح سینما دوستان!
ترجیح میدم روی موتورسیکلتم باشم و به خدا فکر کنم تا اینکه تو کلیسا باشم و به موتورسیکلتم فکر کنم - مارلون براندو، فیلم تنهای وحشی
عزیز من، عشق سینما! فیلم تنهای وحشی یک ساعت بیشتر نیست! برو اون فیلم رو اول ببین بعد با پر طمطراقی ازش دیالوگ بده. خیر این جمله از مارلون براندو هم نیست و این دیالوگ جعلیه.
دستانم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند، اما هیچ کس فکر نکرد شاید من گلی کاشته باشم - چه گوارا، شریعتی
اصل این شعر به صورت زیره و در دو ورژن کپی شده در قدیم به اسم شریعتی و بعد از مدتی «کویر» رو ازش حذف کردن و با اسم چه گوارا.
دستانم بوی گل می داد
مرا گرفتند
به جرم چیدن گل
به کویر تبعیدم کردند
و یک نفر نگفت
شاید گلی کاشته باشد.
شاعر این شعر سینابهمنش هست. من یک سال پیش به بهمنش ایمیل دادم و تلگرامی هم با هم صحبت کردیم پس شک نکنید مال خودشه. میتونید گلایههاش رو سر این دزدیها در وبلاگش ببینید.
گیرم که می بُرید، گیرم که می کشید، با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟ - خسرو گل سرخی
شعر اصلی و کامل این هست:
گیرم که در باورتان به خاک نشستهام و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان زخمدار است با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمینِ پرندهای پرواز را علامت ممنوع میزنید. با جوجههای نشستهی در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که باد هرزهی شبگرد با های و هوی نعرهی مستانه در گذر باشد با صبح روشن پُرترانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید، گیرم که میبُرید، گیرم که میکشید. با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
شعر از گلسرخی نیست و از شاعر چپی به اسم شهریار دادور هست که این شعر رو در سال 1368 و برای ترور رفیقش غلام کشاورز مینویسه و در کتاب «از ارتفاع قلهی نام و ننگ» در سوئد منتشرش میکنه. احتمالاً دلیل معروف شدن این شعر و بعد نام گذاشتنش روی گلسرخی، دکلمه این شعر توسط داریوش در آلبوم «ترانهی بغض» هست. میتونید داستان این شعر رو در وبلاگ شاعر بخونید.
شعر سوتک: نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد… - شریعتی [شعر کامل]
بله این یکی رو من خودم هم باورم نمیشد چون پشت جلد کتابهای شریعتی از خیلی سال پیش به کتابت در اومده. اگه مطلع باشید شریعتی وصیت کرده بود که بعد از مرگش شعرهاش رو بسوزونند، الان سوزونده نشده اما منتشر هم نشده پس نمیشه مطمئن شد که شعری توشون هست یا نه. وقتی مطمئن شدم که سر قضیهای در جمعی بودم که دوستان فرزندان شریعتی حضور داشتن و ازشون شنیدم که این شعر در اشعار شریعتی نیست و مال کس دیگهایه.
در حقیقت شعر سوتک متعلق به شاعری گمنام، مرتضا موسوی اهری هست و در کتابی به همین نام منتشر شده (اما انتشارش سالها بعد از انتساب شعر به شریعتی بوده) داستان جالبی هم داره و احتمالاً اهروی برای علاقش به شریعتی تا زمانی که زنده بود سکوت کرده و فقط بعد از مرگش بود که اشعارش چاپ شدن و این شعر بیرون اومد. میتونین داستان کامل رو در این وبلاگ بخونید.
ترجیح میدهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مُردم بفهمم نیست، تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مُردم بفهمم که هست - آلبر کامو
این جمله ترجمه شده این هست:
I would rather live my life as if there is a God, and die to find out there isn't, than live my life as if there isn't, and die to find out there is
و خیر این جمله از کامو نیست، کامو یک آتئیست بود و طوری زندگی نمیکرد که گویی خدا هست.
اگر با مسیحیت آشنا باشین میدونین یکی از اولین حرفهاشون برای دعوتت به مسیح شرطبندی پاسگال هست این جمله ماننده دعوت مسیحیه. احتمالاً اصلاً از کس خاصی نیست و مثل جمله «ترجیح میدم موتورسواری کنم…» یک جمله عامیانه هست از فردی ناشناس که از انگلیسی به فارسی اومده. (مثل ضربالمثلها که مال کس خاصی نیست).
جملات جعلی که منبعشون رو پیدا نکردم:
پیدا کردن منبع بعضی از جملات سخته چون ممکنه از نوشتههای وبلاگها یا اساماسها گرفته شده باشن. مثل متن معرف «قرآن من شرمنده توام…» که به شریعتی نسبت داده میشد اما در حقیقت مال یک وبلاگ پاک شده از حسام الدین ایپکچی بود.
از حسن اتفاق بعد از این توئیت من آقای ایپکچی دوباره وبلاگ خودشون رو باز کردن و پستی هم در این بارهٔ نوشتن.
پس پیدا کردن منبع اصلی بعضی از جملات میتونه خیلی سخت باشه و حتی ممکنه اون جمله جز جملات عام باشه که کس خاصی هم نگفته و فقط دستبهدست شده. اگر شما منبع اصلی این جملات رو میدونین خوشحال میشم اگر بهم کمک کنید و اگر فکر میکنید این جملات به اشتباه منسوب نشدن اسم کتاب و صفحه کتابی که در اون اومده رو بگید. گرچه که من تقریباً حتم دارم که تمامی این جملات جعلی هستن.
درد من حصار برکه نیست درد زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکردهاست – صمد بهرنگی، شریعتی
این جمله قدیما شریعتی بود و از یک زمانی شد بهرنگی! ولی خوب از هیچ کدومشون نیست. از تاسفبارترینشون هم هست چون ارجاعش میدن به یک کتاب کودک چند ده صفحهای که خوندن و گشتن دنبال چنین جملهای هیچ وقتی نمیگیره.
قدیمیترین رد پا رو از این جمله در سال 86 پیدا کردم. در اون سالها خبری از اسم بهرنگی یا شریعتی نیست بلکه فقط در پستهای «اساماسهای فلان» هست که انبوهی اساماس رو در یک پست مییارن (قدیمیها یادشونه) مثل این جا و این جا. چون زمانش میرسه به دوران اساماس دیگه از اون به قبل رو نمیتونم تحقیق کنم.
اشکهایی که پس از هر شکست میریزیم همان عرقیست که برای پیروزی نریختهایم – هیتلر
خوب این جمله از هیتلر نیست چون نمونه انگلیسی نداره. من تمام نقلقولهایی که توشون «عرق» و «شکست» با هم بود رو در طی چند ماه خوندم و چنین نقل قولی وجود نداشت. از اون جا که «عرق ریختن» یک ساختار فارسی هست میشه حدس زد که منشئشم همین ایرانه.
حالا اگه برگردیم به قدیمیترین نشانههاش در وب فارسی، میبینیم که در سالهای 90 همان طور که این جا و این جا و این جا میبینید متن اصلی به این شکل بوده:
این را هم یادت باشد که اشکهایی که بعد از شکست خوردن میریزیم، همان عرقی است که برای پیروزی نریخته ایم
یا کاری را انجام نده یا اگر آن کار را کردی از متقاعد کردن همه دست بکش! زیرا تو فقط به جای خودت هستی.
پس این جمله تنها بریدهای از اساماسهای گل و بلبل قدیمی هست. این که آیا این جمله از کتابی برداشته شده رو نمیدونم ولی حدس میزنم یک ناشناس فقط چیزی نوشته.
من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها – صائب تبریزی
نه این هم از صائب نمیتونه باشه چون من تو کل دیوانش گشتم و نبود. قدیمیترین پستی که ازش پیدا کردم مال سال 1384 هست که کمی با مدل امروزیش فرق داره و اسم هیچ شاعری رو نبرده:
من از بیقدری خوار لب دیوار دانستم که ناکس کس نمیگردد به این بالا نشستنها
من از افتادن سوسن به روی خاک فهمیدم که کس ناکس نمیگردد به این افتان و خیزانها
این که این شعر از چه کسی هست رو نمیدونم ولی مال صائب نیست. در ضمن شعر «دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست، جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است» که در کتاب دبیرستان به اسم صائب تبریزی بود هم ازش نیست و مال صامت بروجردی هست (من درخواست کردم در گنجور اضافش کنن، هر وقت شد لینک میدم).
در نهایت، نقل یک جمله از شما حکیم یا قهرمان نمیسازه و نگفتنش هم عیبی نیست. شاید آدم حکیم یا قهرمان همونی باشه که انقدر مغرور نیست که نقل کنه «درد من زیستن با ماهیانی است که…» تا با گذاشتن یک جمله جعلی بدون آشنایی با نویسندش بگه که درد متفاوتی داره و بقیه عوامن.
پ.ن: کانال @jaliyat در تلگرام، با جمعی از ادیبان به طور تخصصی به متون جعلی منتشر شده مربوط به ادب فارسی میپردازه و معرفیشون میکنه.