چمدان در دستی و بلیط در دستی دیگر گیت فرودگاه را رد کرده بودم و در صف طولانی ورود به هواپیما این پا و آن پا میکردم. نوبت من رسید، گفتند شاید نتوانی سوار شوی. گیج شده بودم گفتم من بلیط خریدهام و سر موقع رسیدهام یعنی چه که شاید نتوانم سوار شوم؟ گفتند متاسفانه این هواپیما «بیشفروش» شده. توضیح بیشترشان این بود که چون من بعد از بلیط خریدن اینترنتی صندلیام را مشخص نکردهام هواپیمایی احتمال داده که قصد آمدن ندارم و یک بلیط اضافه به کس دیگری فروخته، ولی گفتند نگران نباش حتی اگر یک نفر به هواپیما نرسد تو را سوار میکنیم. من از شدت مسخره بودن ماجرا خندهام گرفته بود. گفتم هواپیمایی غلط کرده یک بلیط اضافه فروخته! ولی خشمم را به خیال آن که خلاصه از آن چند صد نفر یک نفری نمیآید فروخوردم.
صف که تمام شد گفتند واقعا بدشانسم که تمام مسافرین آمدهاند! خشکزده نگاهشان میکردم که گفتند هواپیما تنها یک بلیط اضافه برای صندلی تو فروخته بود و تمامی چندصد نفر مسافر آمدند و حتی یک نفر تاخیر نداشت، البته یک «متاسفم» هم انداختند تهاش. بلند خندیدم، وضعیت آنقدر مسخره بود که نمیدانستم چه بگویم. سر آخر گفتم واقعا نمیفهمم چطور به یک نفر در کشور غریب بلیط میفروشید و حالا میگویید ببخشید ما فکر میکردیم تو نمیآیی صندلیات را دادیم به کس دیگری. مسئول ورود به هواپیما که زنی میانسال بود به من لبخندی زد و گفت این اتفاق نادر است اما از آن نادرتر برخورد انقدر خونسرد تو با این قضیه است. بعد در حالی که داشت کلیدهای کامپیوتراش را میفشرد گفت ما هر روز داریم برای چیزهایی که تقصیر ما نیست و تقصیر آژانس است از مردم فحش و داد میشنویم. فشردن دکمهها که تمام شد پرینتراش شروع به کار کرد.
بلیطی را از پرینتر گرفت و گفت این بلیط نزدیکترین پرواز است. گفت آژانس موظفاست برای امشبات هتل بگیرد و شام و صبحانه و ناهار فردایت را بدهد و تاکید کرد که فراموش نکنم فردا به دفتر هواپیمایی بروم چون موظفاند دویستوپنجاه یورو جریمه نقدی برای اشتباهشان به من بدهند.
انتخاب دیگری نداشتم. راهی هتل شدم و فردایش قبل از پرواز کارت اعتباری دویستوپنجاه یوروای را گرفتم. کارت تنها یک هفته مهلت استفاده داشت پس در اولین فرصت در خودپرداز انداختمش و با پول نقد خالیاش کردم. اسکناسهای رنگین یورو یکی یکی از خودپرداز خارج میشدند؛ سبز، آبی، نارنجی، و قرمز.
اسکناسها را گرفتم و نگاهشان میکردم. همیشه طرحهای روی اسکناسها مورد توجهم بوده. گاهی رویشان چیزهای جالبی پیدا میشود و در خود تاریخ و ماجراهایی دارند که نمیدانید. طرح روی ده یوروای نظرم را جلب کرد، سازهای عجیب با طاقهایی پشتبهپشت هم. جست و جو کردم که ببینم طرح چه ساختمانی است و هر چه بیشتر جستوجو میکردم کمتر پیدایش میکردم. سایتها مدام درباره مکتب و سبک معماری ساختمان ده یوروای میگفتند اما هیچ کدام نمیگفتند آن چه ساختمانیست و کجا میتوانم بروم از نزدیک ببنماش.
خلاصه در سایت رسمی بانک اروپا بود که خواندم: «اسکناسهای یورو سبکهای معماری مختلف اروپا را در دورههای تاریخی نشان میدهند، اما نشاندهنده هیچ سازه یا پل واقعیای نیستند»؛ منظوراش این بود که ساختمانها خیالی هستند.