زمانی که ببرها چپق می‌کشیدند

«یکی بود، یکی نبود…» شروع جالبی برای یک داستانه. انگلیسی‌ها هم چیزی شبیه به «روزی، روزگاری…» رو برای شروع داستان دارن. برام سوال شده بود که فرهنگ‌های مختلف چه جوری افسانه‌هاشون رو شروع می‌کنن.

خوش‌بختانه در این مورد مطالب خوبی در اینترنت بود. مثلاً یک صفحه اختصاصی ویکی‌پدیا براش وجود داره که چیزهای جالبی توش پیدا کردم. مثلاً چکی‌ها چیزی شبیه به ما می‌گن؛ «آن‌جا بود، آن‌جا نبود…». تعداد خوبی از کشورهای اروپای شرقی با چیزی شبیه به «پشت هفت کوه، پشت هفت دریا…» آغاز می‌کنن. کشور موزامبیک شروع جالبی داره؛ «روزگاری، دوستی‌ای واقعی بود…». لهستانی‌ها و لیتوانیایی‌ها برای پایان دادن به داستانشون می‌گن «و من هم آن‌جا بودم، شراب و شهدآب* می‌نوشیدم». ایسلندی‌ها در پایان می‌گن «گربه‌ای در خَلاش**، دمش را بالا گذاشت و افسانه تمام شد».

ولی عجیب‌ترین چیزی که پیدا کردم شروع داستان کره‌ای‌ها بود؛ «زمانی که ببرها چپق می‌کشیدند…» یا بهتر، «زمانی که ببری چپق/سیگار می‌کشید…». خیلی دوست دارم منشا این جمله رو بدونم ولی متاسفانه هیچ مقاله معتبر و آکادمیکی برایش پیدا نکردم. ولی بهتره بدونیم ببر حیوان نمادین کره هست و بسیاری از ضرب‌المثل‌های کره با ببر ساخته می‌شن. نقاشی‌های کهنی هم از کره موندن که در اون ببری رو در حال چپق کشیدن نشون می‌دن.

ببر سیگار کش در هنر کره

پ.ن*: شهدآب یا مِی‌انگبین نوعی شراب است که با آب و عسل درست می‌شود.

پ.ن**: خلاش نوعی باتلاق است که در شمال کشور هم فراوان است.

آواتار
۲۳ ژوئن ۰۸:۰۲ هلن پراسپرو

ترجمه فارسی یکی بود یکی نبود، و روزی روزگاری خیلی جذاب بودن :)

کدوم ترجمه؟
آواتار
۲۳ ژوئن ۰۹:۳۷ هلن پراسپرو

our tale has come to end
(but) the crow hasn't arrived at his house.

قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید

 

یا:

someone was, some one wasnt (یکی بود یکی نبود)

و:

someday,somtime(روزی روزگاری)

 

 

فکر کنم حس این کلمات فقط وقتی مشخص میشن که به خود اون زبان خونده بشن. مثلا ترجمه همون جمله کره ای، دقیقا حس «کره ایش» رو منتقل نمیکرد. فقط برداشت یکی دیگه بود، که ما خودمون ازش یه برداشتی میکنیم.

آواتار

و منم آنجا بودم .. شراب و شهد آب می نوشیدم : )..

چه زیبا..

آواتار

چه جالب! زمانی که ببرها چپق می کشیدند! 

ما هم آخر قصه هامون اگه واقعی باشه میگیم بالا رفتیم دوغ بود، پایین اومدیم ماست بود،قصه ما راست بود

اگرم واقعی نباشه میگیم بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود، قصه ما دروغ بود :))) 

ما هم می‌گیم.
آواتار

چه چیز جالبی امروز فهمیدم

آواتار

سلام.

فکر کنم به وقایع تاریخی و البته فرهنگی اون مملکت ربط داره

یادم افتاد احوالپرسی بعضی از کشورها هم متفاوته و وقتی هم دیگه رو می بینن،سوالای جالبی از هم می پرسن.مثل امروز نون خوردی یا ..

در هر حال مثل فرهنگ و رسوم شون جذابن و قابل تحقیق

دمت گرم..!

احوال پرسی هم چیز جالبیه برای گشتن!
خواهش می‌کنم.
آواتار
به این علت بوده که اون زمان توتون یک کالای بسیار گران قیمت بوده و فقط افراد ثروتمند توانایی دود کردن سیگار رو داشتن. به همین خاطر این رو می گفتن که زمانی بوده که حتی ببر هم میتوانسته سیگار دود کنه
ممنون. آیا منبعی هم براش داری؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.