روزهای سختی را میگذرانم، چپ و راست به دنبال اندکی آرامشم. نمیدانم چه مرگم است که تا غم در خانه دلم را میزند میروم سراغ آهنگهای غمگین قدیمی تا با طعم نوستالژیکشان کامم را تلختر کنند. این نوستالژی هم چیز دردناکیست. هفدهساله که بودم این آهنگ را عاشقانه گوش میدادم، همان زمانها که هوادار موسیقی الکترونیک بودم. حالا تمام آن روزها گذشته، خانههای کوچک کوچههای ساری تبدیل به آپارتمان شدهاند و دیگر در مترو پارک دانشجو گم نخواهم شد و تهران دیگر شهر بزرگی نیست و بیستوپنج سالگی.
سال اول دانشگاه که بودیم، یکی از دوستان نزدیکم با دختری از دانشگاه دیگر در رستوران یا کافهای قرار گذاشته بود. اولین قرارشان بود و کبکش خروس میخواند که توانسته قرار بگیرد. گفت اگر چند آهنگ بیکلام قشنگ در قرار اول رو کند احتمالاً باکلاس باشد [خودش هم دوست داشت]، بعد از من خواست تا فولدر آهنگهایم را باز کنم تا چند آهنگ انتخاب کنیم.
در میان آهنگها چشمم به آهنگی از کیتارو خورد. گفتم این آهنگسازِ بسیار معتبر و معروفیست ولی نکتهاش اینجاست که همین چند ماه پیش در ایران کنسرت داشته*. اگر میخواهی آهنگ بهانهای برای صحبت باشد این بهترین گزینه است. او هم آهنگ را گرفت و برد.
امروز سالها از آن ماجرا میگذرد. چند وقت پیش حساب فیسبوک ساخته بودم تا بتوانم از «فروشگاه» فیسبوک برای خرید اجناس دسته دو استفاده کنم. انگار الگوریتمهای فیسبوک من را به دوستانم نشان داد و یکی یکی درخواست دوستی دادند. امروز آمدم و با کمال تعجب دیدم همان دختر به من درخواست دوستی داده. لبخندی به لبانم آمد و یاد آن خاطرات هجدهسالگی خندهدار افتادم.
پ.ن*: کیتارو از آهنگسازان محبوب باباست. تا خبر کنسرت کیتارو رو شنید بهم زنگ زد و گفت به تهران مییاد تا کنسرت بریم اما کاری پیش اومد و نشد. شاید شما هم کیتارو رو با آهنگ بسیار معروفش 祭[Matsuri](فستیوال) بشناسین.
برای جشن فارغالتحصیلی ازم یک آهنگ بیکلام خواستن تا بتونیم پشتزمینهٔ کلیپ طنزمون قرار بدیم. خصوصیت اصلی آهنگهای پشتزمینه ریتم تکراری اونها هست تا وقتی کسی داره روی آهنگ حرف میزنه گوش خواننده اذیت نشه.
و من هم آهنگ Mosaque(موزائیک) از گروه Ash رو انتخاب کردم. بشنویم.
وقتی در این هفته از فشار تکالیف و میانترمهای تمام ناشدنی دانشگاه خسته شده بودم با خودم فکر میکردم و میپرسیدم: «آخه برای چی؟ چرا؟ چرا نباید مثل یه آدم عادی زندگی کنم؟» و وقتی جواب راضی کنندهای برای این سوالم پیدا نمیکردم، تنها این آهنگ آرومم میکرد. آهنگی که ممتازترین نقاش در طرح کردن زندگی آشفته منه!
Koyaanisqatsi یک کلمهٔ سرخپوستی است به معنای «زندگی آشفته»؛ «زندگی پر هرجومرج»؛ «زندگی خارج از تعادل» و انگار و انگار این کلمه را برای زندگی امروز من ساختهاند، همش درس و همش درس و همش درس
بشنویم، Koyaanisqatsi(زندگی آشفته) از Philip Glass
سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژهای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافتهای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دستآوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده. همانطور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت میشوند، همانطور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.
پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.
ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز میباشد.