مادر با گریه شیون میکرد: «التماس میکنم، من رو جاش ببرین» و کودکش را از دستان مرد میکشید.
+ «متاسفم خانم، فقط بچهها»
و به پر کردن آخرین قایق نجات ادامه داد.
- ۲۱/۰۶/۱۳
مادر با گریه شیون میکرد: «التماس میکنم، من رو جاش ببرین» و کودکش را از دستان مرد میکشید.
+ «متاسفم خانم، فقط بچهها»
و به پر کردن آخرین قایق نجات ادامه داد.
آمدن کسی از تنهاییاش نمیکاست، و رفتن هرکس تنهاترش میکرد.
به احتمال زیاد از وبلاگ کویر
تو هیچگاه برای من دستیافتنی نبودی و من در تمامی مدت با علم به این موضوع تو را دوست داشتم.
الهام گرفته از: فراتر از بودن - کریستین بوبن
آنقدر ناگهانی بود که اشک ها هم شوکه شدهبودند.
لحظههایی لبها وامانده بود، پلک ها ایستاده.
از آن روز همهچیز خاکستری شد؛
حتی سفید، حتی سبز.
همه از او انتظار کارهای غیرمنتظره داشتند؛ البته گاهی ازخود رفتار غیرمنتظرهای نشان نمیداد که این نیز خود غیرمنتظره بود.
احتمالاً الهام گرفته از توصیف کسی از ویتگنشتاین