زمانی که ببرها چپق می‌کشیدند

«یکی بود، یکی نبود…» شروع جالبی برای یک داستانه. انگلیسی‌ها هم چیزی شبیه به «روزی، روزگاری…» رو برای شروع داستان دارن. برام سوال شده بود که فرهنگ‌های مختلف چه جوری افسانه‌هاشون رو شروع می‌کنن.

خوش‌بختانه در این مورد مطالب خوبی در اینترنت بود. مثلاً یک صفحه اختصاصی ویکی‌پدیا براش وجود داره که چیزهای جالبی توش پیدا کردم. مثلاً چکی‌ها چیزی شبیه به ما می‌گن؛ «آن‌جا بود، آن‌جا نبود…». تعداد خوبی از کشورهای اروپای شرقی با چیزی شبیه به «پشت هفت کوه، پشت هفت دریا…» آغاز می‌کنن. کشور موزامبیک شروع جالبی داره؛ «روزگاری، دوستی‌ای واقعی بود…». لهستانی‌ها و لیتوانیایی‌ها برای پایان دادن به داستانشون می‌گن «و من هم آن‌جا بودم، شراب و شهدآب* می‌نوشیدم». ایسلندی‌ها در پایان می‌گن «گربه‌ای در خَلاش**، دمش را بالا گذاشت و افسانه تمام شد».

ولی عجیب‌ترین چیزی که پیدا کردم شروع داستان کره‌ای‌ها بود؛ «زمانی که ببرها چپق می‌کشیدند…» یا بهتر، «زمانی که ببری چپق/سیگار می‌کشید…». خیلی دوست دارم منشا این جمله رو بدونم ولی متاسفانه هیچ مقاله معتبر و آکادمیکی برایش پیدا نکردم. ولی بهتره بدونیم ببر حیوان نمادین کره هست و بسیاری از ضرب‌المثل‌های کره با ببر ساخته می‌شن. نقاشی‌های کهنی هم از کره موندن که در اون ببری رو در حال چپق کشیدن نشون می‌دن.

ببر سیگار کش در هنر کره

پ.ن*: شهدآب یا مِی‌انگبین نوعی شراب است که با آب و عسل درست می‌شود.

پ.ن**: خلاش نوعی باتلاق است که در شمال کشور هم فراوان است.

در باب واژه «دوقلو»

وقتی دو کودک با هم به دنیا می‌یان بهشون دوقلو می‌گیم. همین طور سه‌قلو، چهار‌قلو و پنج‌قلو. پس به نظر این کلمه‌ها کاملاً فارسی می‌یان نه؟ بذارین با ریشه‌شناسی عامیانه کاوشش کنیم. دو که یعنی دو، قُل هم مثل بازی یک قل دو قل، یعنی چیز کوچک و «لو» هم مثل گردالو و پشمالو هست. ولی نه‌تنها این کلمه فارسی نیست و «دو» هم توش هیچ ربطی به عدد دو نداره؛ بلکه سه‌قلو و چهارقلو هم در اصل بی‌معنی هستن.

بذارین راحتتون کنم؛ دوقلو(Doğulu) کلمه‌ای کاملاً ترکی به معنی شرقی هست(شرق هم دوقو)!. ولی چطور کلمه‌ای که در زبان دیگه شرقی هست می‌تونه تو فارسی به معنای به دنیا اومدن دو تا بچه با هم باشه!؟ واقعاً چطور ممکنه؟ تو این پست می‌خوام بگم که چطور.

  • ادامه مطلب…

    در باب واژه «گذشتن»

    تا حالا به این فکر کردین که چرا «گذشتن» رو با ذال می‌نویسیم؟ گذر کلمه‌ای فارسیه، پس چرا با ز نوشته نمی‌شه؟ بیاید نگاهی به این شعر سعدی بندازیم.

    هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید  کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید
    آن‌که برگشت‌و جفا کرد به هیچم بفروخت  به همه عالمش از من نتوانند خرید
    هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبود  گو بگو از لب شیرین که لطیف است‌و لذیذ

    آیا متوجه چیز عجیبی نشدید؟ سعدی، شاعر پر آوازه ایرانی، خرید رو با لذیذ قافیه کرده؟ اگه فکر می‌کنید که سعدی مشکل قافیه داشته بدونید که دارید شعر رو اشتباه می‌خونید. تا جایی که من فهمیدم نه دال‌های این شعر د بود و نه ذال‌هاش ز. بلکه هر دو چیزی نزدیک به ذال عربی یا th انگلیسی خونده می‌شه.

    در حقیقت این متن هم اشتباه نوشته شده، اصل شعر باید جای بعضی دال‌ها ذال می‌ذاشت (در کلمه‌های فارسی اگر قبل دال صامت نباشه)، به این شکل.

    هفته‌ای می‌روذ از عمر و به ده روز کشیذ  کز گلستان صفا بوی وفایی نذمیذ
    آن‌که برگشت‌و جفا کرد به هیچم بفروخت  به همه عالمش از من نتوانند خریذ
    هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبوذ  گو بگو از لب شیرین که لطیف است‌و لذیذ

    در زمان پیش از مغول، در برخی از گویش‌ها (و زبان نوشتاری بسیاری از روشن‌فکران دوران) دال امروز فارسی، ذال نوشته و تلفظ می‌شد. احتمالاً ذال فاز میانی دگردیسی ت به د، از زبان پهلوی به زبان فارسی بود. مثلاً برای «بودن» به این صورت {بوتن ← بوذن ← بودن}.

    حالا چرا گذشتن رو این جور می‌نویسیم؟ با نگاه کردن به صورت پهلوی این واژه معما حل می‌شه. انگار در پهلوی این واژه ویدشتن بود. این که چرا وی به گ تبدیل شده رو نمی‌دونم. ولی ذ احتمالاً برای همین دورانی هست که نویسنده‌ها جای دال ذال می‌نوشتن. اون‌ها گدشتن رو گذشتن نوشتن و در آینده ذال ز خونده شد بدون این که املای واژه تغییر کنه. فکر کنم برای همه کلمه‌های فارسی‌ای که با ذال نوشته می‌شن چنین اتفاقی افتاده و حاصل همون دوران ذال نویسیه، مثلاً برای آذر می‌دونم که در زبان پهلوی آدر گفته می‌شد.

    پس بدونین کلمه‌های فارسی با ذال، داستان جالبی دارن. و ما ایرانی‌ها هم روزگاری تلفظ th انگلیسی داشتیم.

    پ.ن: آقای جواد در نظرات درباره وجود دال معجم در زبان کنونی لری بختیاری نوشته.

    نمونه‌های طنز از ریشه‌شناسی عامیانه

    بعد از پست قبلی یادم اومد که من هم گاهی برای شوخی یک سری ریشه‌یابی طنز در می‌یارم. (حتی تو یه کانال خالی تگرام که گمونم risheyab@ باشه فوروارد می‌کنم). گفتم این جا به اشتراکشون بذارم (احتمالاً در آینده به مرور بهشون اضافه بشه).

  • ادامه مطلب…

    واژگان عربی با ریشه فارسی یا وام‌واژهای دروغین؟

     
    توجه: این پست به این معنا نیست که عربی هیچ وام‌واژه‌ای از فارسی نداره! اگه چنین فکری می‌کنین پست «واژه‌های عربی با ریشه فارسی» رو بخونین.

    مدتی پیش بخش زیادی از صفحه‌ای در ویکی‌فا رو که دربارهٔ واژه‌های عربی با ریشه‌ فارسی بود رو پاک کردم چون بی‌منبع بودن. درواقع این صفحه یک فهرست تهیه کردن بود از وام‌واژه‌هایی که زبان عربی از فارسی گرفته. بعضی از کلمه‌ها رو که دیدم شاخ در آوردم چون ابتدایی‌تر از اونی بودن که نیاز باشه از زبان دیگه‌ای بگیرن. مثلاً اگه بهم بگن زبان فنلاندی واژه اصلیش رو برای «مرگ» از زبان مصری گرفته، و واژه فندلادی‌ای براش نداره، من با دید شک بهش نگاه می‌کنم چون این کلمه انقدر ابتدایی هست که باید در زبان مادرش بوده باشه و اگرم جایگزین شده باید دلیل جالبی پشتش باشه. فراموشی کامل یک واژه ابتدایی به این سادگی نیست.

    مقوله‌ای در زبان‌شناسی هست به اسم ریشه‌شناسی عامیانه که مردم کلمه‌ای رو فقط برای شباهت‌های آوایی ریشه دیگری می‌دونن. مثلاً اگه من بگم اسم «عابدینی» در حقیقت ریشه فارسی-مسیحی داره و به صورت «آب دینی» یا همون «holy water» بوده دارم یک ریشه‌شناسی عامیانه انجام می‌دم. باید حواسمون باشه که بعضی جاها ممکنه شباهت دو واژه باورنکردنی باشه اما باز دلیل نمی‌شه که هم‌ریشه باشن و ممکنه اتفاقی باشه (مثل «بد» و «bad» که هیچ ربطی به هم ندارن).

    تو جست‌و‌جو و بررسیم دیدم که کلی از این ریشه‌شناسی‌های عامیانه انگار در خدمت احساسات ناسونالیستی قرار گرفته و ریشه خیلی واژه‌های عربی رو فارسی بیان کردن در حالی که نیست. بسیاری از این شایعات از مقاله روزنامه هم‌شهری منشا می‌گیرن گویا که توش کلی وام‌واژه نادرست بیان شده. من سعی می‌کنم این جا 3 تا از معروف‌ترین‌هاش رو بگم.

  • ادامه مطلب…

    بوفالو بوفالو بوفالو بوفالو بوفالو…

    احتمالاً شما هم توی مدرسه با دوستاتون سر جملاتی که اول عجیب به نظر می‌رسن ولی با کمی دقت می‌شه فهمید معنی کاملی دارن، بحث کردین. یادمه اولین بار، دوم دبستان بودم که یکی از دوستام یه جمله نوشت روی کاغذ و بهم گفت بخونش؛ نوشته این بود: «تاکسی تاکسی تاکسی نکند تاکسی نمی‌ایستد» من اول یه نگاه انداختم و با خودم گفتم این که اصلاً معنایی نداره! بعد از چند لحظه فکر فهمیدم جملهٔ دقیقش می‌شه: «تا کسی، تاکسی تاکسی نکند، تاکسی نمی‌ایستد» و احتمالا نوشته معروف «سربازی سربازی سرسره‌بازی سر سربازی را شکست» را دیده‌اید که خوانده می‌شود: «سربازی، سر بازیِ سرسره‌بازی، سرِ سربازی را شکست».

    حدود دو سال پیش؛ وقتی داشتم با یک انگلیسی زبان صحبت می‌کردم و وقتی داشتیم از فرهنگ هم‌دیگه می‌پرسیدیم بهش گفتم ما تو فارسی چنین جملاتی رو داریم، شما چطور؟ اون هم گفت که معلومه که داریم و چند موردش رو گفت. بعد از این، جملاتی رو که گفته بود توی اینترنت جست‌وجو کردم و یه دنیای جدیدی از زبان‌ها به روم باز شد! فهمیدم فارسی توی این جملات تقریباً هیچ حرفی نمی‌تونه در سطح جهانی داشته باشه نه تنها ما فقط چندتایی از این جملات داریم و نه تنها همون چند تاش خیلی ساده هستن، بلکه حتی مجبوریم «تا کسی» رو «تاکسی» بنویسیم و «سر بازی» رو «سربازی» تا جمله پیچیده شه و از اون بدتر، وقتی کسی جلمه رو به صورت صوتی بگه هیچ کسی ابهامی توش نداره. وقتی جملات اون‌ها رو معرفی کردم بیشتر درک می‌کنین که منظورم چیه و چقدر جملات ما پیششون ساده هست.

    من چهار جمله انتخاب کردم و از ساده به سخت مرتبشون کردم و سعی کردم تا جایی که واضح بشه توضیحشون بدم:

  • ادامه مطلب…

    شباهت‌های فارسی و انگلیسی

    سال‌ها قبل معلم ادبیات مدرسمون گفته بود فارسی و انگلیسی دو زبان با ریشه‌های مشترک هستن برای همین یادگیری انگلیسی برای فارسی زبان‌ها دشوار نیست. بعدها که جسته‌گریخته دربارهٔ زبان‌ها می‌خوندم فهمیدم فارسی در خانوادهٔ بزرگ‌ترین گروه‌زبانی حال حاضر دنیا یعنی زبان‌های هندواروپایی هست(البته در تقسیم‌بندی نژادی زبان) با ریشه‌ای کاملا متفاوت با دیگر زبان‌های رایج در ایران یعنی ترکی و عربی که هر کدوم از دو خانواده کاملا جدا هستن. که خوب این خبر خوشی برای فارسی‌زبان‌هاست چون یادگیری زبان‌های هم‌خانوادش(مثل انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی، روسی، آلمانی و یونانی و...) برای اون‌ها راحت‌تره.

    کنج‌کاو شدم تا با کلماتی که در فارسی و انگلیسی شباهت بسیار زیادی دارن آشنا بشم اما موقع جست‌و‌جو فهمیدم که منابع خوب و جمع‌و‌جوری وجود نداره. پس سعی کردم خودم یک منبع باشم.

    به مدت یک‌سال هر جا کلمهٔ انگلیسی‌ای شنیدم که شباهت آوایی خوبی با کلمهٔ هم‌معنی‌ فارسی‌ش داشت رو یادداشت کردم و در لیست زیر اون‌ها رو نوشتم. امیدوارم با مرور زمان و کمک بقیهٔ فارسی‌زبان‌ها این لیست کامل‌تر بشه.

  • ادامه مطلب…
    ۱ ۲
    سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
    همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

    پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


    ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.