خواب‌ و آهنگ عجیب

من خواب‌های واضح و پیچیده زیادی می‌بینم، تقریباً هر شب. در خواب‌گاه گاهی اگر خواب جالبی می‌دیدم همان لحظه‌ها که برمی‌خیزیدم برای بچه‌ها تعریف می‌کردم. اگر در دَم تعریف نکنم یادم می‌رود، مانند هزاران رویای دیگری که دیده‌ام.

دیشب خواب دیدم که دارم مهاجرت می‌کنم. زمان بازگشته بود و من در ایران مشغول جمع کردن وسیله‌هایم بودم. ماجراها زیاد بود، عمویم ما را با دست‌فرمان تند و تیزش این ور و آن ور می‌برد، بی آنکه متوجه باشم سال‌هاست که از بین ما رفته. هر چه جلوتر می‌رفت سختی‌های بیشتری ظاهر می‌شد و دل‌شوره من بیشتر، اتفاق‌هایی که هیچ از آن‌ها یادم نمانده اما می‌دانم که ناگوار بودند.

در آخرین دقایق ماشینِ سریعِ عمو، من و بابا را به فرودگاه رساند. مامان هنوز نیامده بود و بخش بزرگی از وسایل من پیش او بود. منتظرش که بودیم فهمیدیم هواپیمایمان اندکی بعد پرواز خواهد کرد. با اضطرابی شدید و دلی آکنده از دلتنگی ندیدن مادر به سوی هواپیما دویدم. از پله‌های یک برجک بالا رفتم و درِ هواپیما را مانند درِ یک اتاق باز کردم و وارد شدم. مهمان دار آمد و سلام کرد و گفت که بلیطم را نشام بدهم و در همان لحظه هواپیما حرکت کرد. فقط چیزی عجیب در جریان بود...

در هواپیما -از همان آغاز، از همان وقت که مهمان‌دار به سوی من می‌آمد- یک آهنگ پاپ پخش می‌شد. انقدر از وجود این آهنگ و متنش تعجب کرده بودم که مهمان‌دار دو بار حرفش را تکرار کرد تا بلیط را در بیاورم. از خودم می‌پرسیدم که چرا باید این آهنگ در این جا پخش شود؟ شاید برای همین تا بلیط را دادم و مهمان‌دار رویش را برگرداند، از خواب پریدم. می‌دانستم که اگر همان لحظه متن آن آهنگ را ننویسم قطعا از یادم خواهد رفت. گوشی را تند و تیز برداشتم و نوشتم:

توی تک لحظه‌ی سیاه،

تو را حتی غم دوست نداشت

حالا ساعت‌ها گذشته‌ است و من ملودی آهنگ را از یاد برده‌ام ولی متن همین بود. و چه فضاسازی حزن‌انگیزی! لحظه‌ای آنقدر سیاه که حتی خودِ غم تو را دوست ندارد. متن را جست و جو کردم تا ببینم آیا مال شعریست یا نه، چیزی نیافتم. در داستان‌های خیلی کوتاه منتشر نشده‌ام هم گشتم ولی چیزی نظیرش نبود. شما اگر چیزی شنیده‌اید بگویید تا بدانم آیا این از جایی در ذهنم لانه کرده یا نه.

آواتار
من به ایمی واین هاوس و بیشتر به جفرسون "ایرپلین" مشکوکم.
به طور مشخص البته چیزی نجستم.
ممنونم از نظرت. من آهنگای هیچ کدوم رو گوش نکردم به جز معروف‌ترین آهنگ واین هاوس. اسم دومی رو حتی نشنیدم. می‌رم ببینم آهنگاشون چطورن، مرسی از معرفی : )
 
آواتار
چقدر خواب غمگینی بود...
بیشتر آمیخته با استرس و تشویش بود تا غم، ولی در لحظات آخر و اون آهنگ بسیار غمگینی که پخش شد چنان بغضم گرفت که از خواب پریدم! تو عمرم از شدت اندوه از خواب نپریده بودم.
آواتار
۲۱ نوامبر ۰۶:۳۷ رادیو سکوت
چه خواب مرموزی...
آره. تهش عجیب شد.
آواتار
اگه ai میتونه متن آهنگ بسازه، ذهن هم میتونه :)) ولی منو یاد آهنگای فرهاد مهراد میندازه به طور کلی. یعنی میتونم تصور کنم روی اون "تک" تو تک لحظه چجوری تاکید میکنه :))

آره بعید نیست از ذهن 😁
آهنگش پاپ بود، شباهتی به فرهاد نداشت. ولی بازم شاید.
آواتار
سلام. چه عجیب!
من خواب نمی بینم یا می بینم و بیدار که میشم، یادم رفته!
قاعدتا ذهنت درگیره که انعکاسش توی خوابات، نمود داره.
اون آهنگ هم قطعا مابه ازای بیرونی نداره؛ مثل خوابت، ساخته ی ذهن خودته!
سلام شاه‌ورد.
من برعکس هر شب خواب می‌بینم.
آره احتمالاً. ولی دیگه انقدر از ذهنم انتظار نداشتم وقت خواب :))
آواتار
سلام.
خواب عجیبی بوده. این که یه آهنگی داشته پخش میشده و تو نمیتونی توی دنیای واقعی پیداش کنی برای من خیلی آشناست. منم توی یکی از خوابهام یه جمله ای مدام توی ذهنم تکرار میشد که به نظرم شبیه یه quote معروف یا دیالوگ خارجی بود. یه جا نوشتمش اما الان دم دست نیست. بعدا هرچی گشتم نتونستم توی اینترنت پیداش کنم و بفهمم که واقعا از کسی شنیدمش یا ساخته ذهن خودم بوده.
خوش به حالت که هرشب خواب میبینی. من یه زمانی خیلی خواب میدیدم. دقیقا همون دوره ای که ساعت خوابم وحشتناک بود (4 صبح میخوابیدم 12-1 ظهر بیدار میشدم). تقریبا هرروز یه خواب طولانی و پر جزئیات میدیدم.
خیلی وقته کم خواب میبینم. البته عادت ثبت کردن خوابها رو هم گذاشتم کنار. شاید به هم ربط داشته باشه.
اون دو خط شعری هم که نوشتی جایی نشنیدم ولی باید بگم جزء تاریک ترین و تلخ ترین چیزهاییه که تا حالا شنیدم. (شاید توی دارک وب آهنگشو پیدا کنی [چشمک])
اتفاقا منم خواب‌هام همون‌قدر وحشنتاکه نصف اوقات.

من با خودم می‌گفتم دیگران چون فقط متن شعر رو می‌خونن و اون آهنگ رو نمی‌شنون، شاید نتونن تلخ بودنش رو درک کنن. چون تو خوابم دقیقا همین رو می‌گفتم که این تلخ‌ترین آهنگیه که تو عمرم شنیدم. ولی انگار با این که فقط متنه، اثرگذاریشو داره. (ها ها آره احتمالا از همون جاست)
آواتار
دلم گرفت فقط با دو بیت از یه اهنگ
چقدر غم انگیزه
برای منم پیش اومده من خواب نمیبینم معمولا جز شب هاییی که با استرس مخوابم اونم خواب هایی که یادم نمیمونه
اما یه شب خواب دیدم یکی که انگارخیلی وقته منتظرمه همش این تکه از اهنگ عروسک جون هایده رو میخونه
عروسک جون فدات شم
تو هم قلبت شکسته
که صد تا شبنم اشک
توی چشمات نشسته
واسم اشنا بود خیلی زیاد اما انگار نمیشناختمش وقتی بلند شدم دیگه تا صبح خوابم نبرد
فرداش وقتی به یه نفر اینو گفتم گفت میگن اینا ربط به تناسخ داره ولی راستش من چیزی از تناسخ نمیدونم
سه ساله اون صدا از ذهنم پاک نمیشه
آره اون آهنگ تو خوابم خیلی غمگین بود. غمگین‌ترین آهنگی بود که شنیدم.
درباره تناسخ اگه دوست داشتی می‌تونی در ویکی‌پدیای فارسی بخونی.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.