زمانی که حدس جامعهشناسان بر نابودی زبانهای گیلانی و مازندرانی را میشنوم، تعجب نمیکنم. من جزء آخرین نوهها در خانوادهام هستم که گیلانی و مازندرانی را میفهمد. در خانواده مادری، من آخرین و تنها نوهای هستم که گیلانی میداند. علتش این است که نخستین نوه بودهام، و نوههای بعدی به علت فوت پدرِ پدربزرگم و بعدش پدربزرگم رابطهشان را با روستا از دست دادند.
کاری از دست من بر نمیآید. جایش به خودم گفتم زمان استراحتم گاهی مقالات آخرین گویشوران یک زبان را به ویکیپدیای فارسی ترجمه کنم، تا شاید کمی تلنگر شود که نابودی زبان شدنیست. بعضی فکر میکنند یک زبان چندهزار ساله نمیتواند در یکی دو نسل نابود شود، ولی اشتباه میکنند.
برای شروع به آخرین گویشور جزیره مَن پرداختم، ند مادرل. شاید کودکان این جزیره هماکنون فکر کنند که انگلیسی هستند، در حالی که تنها زبانشان را از دست دادهاند. برای من دردناک است، شما را نمیدانم.