داستان خیلی کوتاه 13

تنها پدربزرگ گریه نکرد؛

نفهمید مرده.

داستان خیلی کوتاه 12

رنج یا سیگار، کدام را بکشم؟

داستان خیلی کوتاه 11

«تو زیباترین دختری هستی که تا کنون دیدم»

یک مرد کور گفت.

داستان خیلی کوتاه 10

آن‌قدر ناگهانی بود که اشک ها هم شوکه شده‌‌بودند.
لحظه‌هایی لب‌ها وامانده‌ بود، پلک ها ایستاده.
از آن روز همه‌چیز خاکستری شد؛
حتی سفید، حتی سبز.

داستان خیلی کوتاه 9

امروز غصه‌هایم آن‌ قدر تلخ‌ شد که نتوانستم بخورمشان.

داستان خیلی کوتاه 8

خسته از شعار آزادی روی دیوار سلولم…

سید مهدی موسوی

داستان خیلی کوتاه 7

«شماره اشتباهه»
یک صدای آشنا گفت.

ترجمه

داستان خیلی کوتاه 6

غول جادو پرسید: «آرزویت چیست؟»

- مرگ

داستان خیلی کوتاه 5

ترسید؛ مرد کوری که نوری می‌دید.

داستان خیلی کوتاه 4

همه از او انتظار کارهای غیرمنتظره داشتند؛ البته گاهی ازخود رفتار غیرمنتظره‌ای نشان نمی‌داد که این نیز خود غیرمنتظره بود.

احتمالاً الهام گرفته از توصیف کسی از ویتگنشتاین

۱ . . . ۷ ۸ ۹
سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.