تنها پدربزرگ گریه نکرد؛
نفهمید مرده.
- ۱۶/۱۰/۰۳
آنقدر ناگهانی بود که اشک ها هم شوکه شدهبودند.
لحظههایی لبها وامانده بود، پلک ها ایستاده.
از آن روز همهچیز خاکستری شد؛
حتی سفید، حتی سبز.
همه از او انتظار کارهای غیرمنتظره داشتند؛ البته گاهی ازخود رفتار غیرمنتظرهای نشان نمیداد که این نیز خود غیرمنتظره بود.
احتمالاً الهام گرفته از توصیف کسی از ویتگنشتاین