داستان خیلی کوتاه 58

«سقط جنین قتله»
[تروریست فریاد زد]

داستان خیلی کوتاه 56

مادربزرگ گفت: «دکترا می‌گن آلزایمرم»؛ دوباره.

داستان خیلی کوتاه 53

شلیک می‌کنیم؛ هرکس افتاد، دشمن بوده.

از وبلاگ میرزاپینوفسکی

داستان خیلی کوتاه 52

این تخت دیگر خیلی بزرگ است.

داستان خیلی کوتاه 45

از دردی که می‌کشید می‌دانست نمرده‌است.

پیرمرد و دریا - ارنست همینگوی

داستان خیلی کوتاه 40

«برای فروش»

لباس‌های کودکی که زاده نشد.

برگرفته از اولین داستان شش‌کلمه‌ای از ارنست همینگوی:
For sale: baby shoes, never worn

داستان خیلی کوتاه 39

من امروز از پدرم بزرگ‌تر شدم.

داستان خیلی کوتاه 38

قبلاً سفر در زمان راحت‌تر بود.

ترجمه

داستان خیلی کوتاه 33

خیلی‌ها هنوز زندن، چون کشتن جرمه.

.هیچ‌کس

داستان خیلی کوتاه 30

I followed her to his house.

به دلیل تفاوت ضمایر زبان‌ها، برام مشکل بود تا این داستان شش کلمه‌ای رو به فارسی ترجمه کنم. پس تصمیم گرفتم اصلش رو بذارم تا زیبایی خودشو حفظ کنه. درد زیادی توی این داستان هست…

سرندیپیتی تنها نام شخصیت صورتی کارتون جزیرهٔ ناشناخته نیست؛ «serendipity» واژه‌ای انگلیسی با پیشینه ایرانیست که به یافته‌ای نیکو به صورت ناگهانی اشاره دارد. دست‌آوردی اتفاقی و مثبت که جوینده به دنبالش نبوده، اما به دستش آورده.
همان‌طور که بعضی آدم ها ناگهان خوشبخت می‌شوند، همان‌طور که شاید شما یک روز سرندیپیتی خود را بیابید.

پ.ن: واژه سرندیپیتی از واژه ایرانی سرندیپ ساخته شده. سرندیپ به معنای سریلانکایی است.


ذات متن برای خوانده شدن است. کپی بدون ذکر منبع مجاز می‌باشد.