به اطرافم که نگاه میکنم نگاهی شهوتآمیز در چشمان مردم ایران به غرب میبینم. هیچ وقت این نگاه را دوست نداشتم، گاهی کمی آزرده شدم و گاهی یک دنیا. در این باره اشارههایی در پست تپههای سرسبز و سرزمین غرب کرده بودم. گاهی حس میکنم مردم یک آهنگ را بیشتر برای آن که فرانسویست دوست دارند. فحش در زبان فرانسوی برایشان زیباست و هر نوشتهای را در زبان انگلیسی منطقی میبینند*.
اولین بار که در توئیتر با کسی بحثم شد سر تمسخر فردی بود که نام فیلمی را به فارسی گفته بود. در بحث دلایلی آورد که نشان دادن خندهدار بودنشان کاری نداشت. بار دیگر دیدم کسی را مسخره میکنند چون نام فیلم را «تلقین» گفته. چند روز پیش کسی نوشت با دیدن نام فارسی فیلمی بالا میآورد و در نظرات دستههای پرگلی از تایید گرفته بود.
عجیب است. زمانی که فیلم انگل آمده بود این افراد آن را Parasite میگفتند. اما این فیلم کرهایست و نام اصلیاش گیسینگچوون. به هفت سامورایی چه میگویید، چیچینی ناسامورآی؟
از فیلمهای پرآوازه دیگر نیز زندگی ادل است. این افراد به آن Blue Is the Warmest Colour میگویند در حالی که این فیلم فرانسویست و نام اصلی آن همان زندگی ادل یا به فرانسوی «لا وی د'ادل». یعنی نام انگلیسی آن حتی ترجمه نام فرانسویاش هم نیست.
ترجمه نام فیلم و کتاب یک چیز بدیهی و جهانیست. اما چه چیزی باعث میشود که عدهای -گرچه با سلیقه خود انتخاب کردهاند که این ترجمه، در زبان آنها به زبان انگلیسی باشد- افراد دیگر را تمسخر کنند برای ترجمه فارسی اینها؟ چه چیزی پوشال پوسیدهای از زبان انگلیسی در مغزشان گنجانده؟
پ.ن*: این من را به یاد واژه زیبای «مزخرف» میاندازد. مزخرف معنای اصلیاش «زَراَندود شده» است. مجاز از چیزی بیارزش و پوک که تنها آب طلا دورش گرفتهاند. این جا اما باید بگوییم انگلیسیاندودشده.